قدیما مردم مثل الان معمولا اهل کتاب خوندن نبودن ولی معدود آدمایی که اهل مطالعه بودن واقعا کتاب میخوندن ، مثلا اگه میخواستن در مورد جامعه شناسی بخونن، مینشستن روزها و یا شاید هفته ها و ماهها کتابهایی در مورد جامعه شناسی میخوندن یا اگر پژوهشگر و دانشجو بودن برآیند 20 تا کتابی که خونده بودن میشد مثلا یک یا دو مقاله پرمحتوا و معتبر.
ولی حالا چی،
مردم الان مثل قدیم معمولا اهل مطالعه نیستن ، ولی معدود آدمای مثلا اهل مطالعه که ازقضا سلطان ادعا هستن و از آخرین ماموریت ناسا تا تحلیل نحوه کاشته کریستیانو رونالدو در بازی یوونتوس و چ صاحب نظر و افاضات هستن. این دوستان حداکثر تعداد کلمه ای که میتونن بصورت نان استاپ بخونن از 150 کلمه نمیکنه و راجع به هر مقوله کره خاکی که بخوان اطلاعات کسب کنن بعد از تایپ عبارت مرتبط وارد صفحه ویکیپدیا شده و با مطالعه دو خط اول مقاله مربوطه احساس پروفوسورا در اون زمینه میکنن. افراد یاد شده برخلاف پیشینیان که اگر اهل مطالعه بودن، در کنارش علم واقعی و مفید هم تولید میکردن، هیچگونه توانایی خاصی در این زمینه نداشته و صرفا به نوشتن حداکثر 280 کاراکتر در توییتر (تازه عمرا اگه بتونن) بسنده میکنن. البته این عزیزان در کمال ناباوری هر سه روز یک عدد مقاله که بعضا ISI بوده تولید کرده و بطور میانگین هر دو هفته یک بار یک کتاب منتشر میکنن . لیکن تیراژ کتابهای این دانشمندان از عدد 50 نکرده و 25 جلد از این تعداد نیز از زیر اجاق گاز گرفته تا کیسه نون خشکی در منزل این دوستان نگهداری میشوند ، 5 جلد را به کتابخانه اهدا کرده ، 5 جلد را ناشر یادگاری برمیدارد و بقیه نیز بین دوستان آشنایان توزیع شده تا چششون درآد!
خلاصه اینکه کتابها و مقالات این عزیزان به همه چیز شباهت دارد جز کتاب و مقاله و بنده حاضرم سر دوتا ساندویچ فلافل به همراه نوشابه با شما شرط ببندم که زیر 1/5 درصد از محتوای این کتب و مقالات نوشته این بزرگواران بوده و مابقی یا کپی بدون ذکر منبع از سایتهای مختلف است یا مطالبی که با پول این و آن برایشان نوشته اند.
مجموعا عالِمان امروز از نظر مطالعه توان خواندن بیش از چند خط در ویکیپدیا را ندارند و حوصله و مغزِ نوشتن بیش از چند کاراکتر در توییتر را.
این نقشه ، ارزش افزوده تولیدی استان ها را نشان می دهد . حال ارزش افزوده به چه معناست؟
فرض کنید برای تولید یک قرص نان 150 تومان هزینه شده ، یعنی مجموع پول آرد ، هزینه برق ، گاز ، اجاره محل و . به ازای هر قرص 150 تومان بدست آمده است. قیمت فروش هر قرص نان نیز 250 تومان است ، لذا ارزش افزوده ای که با تولید هر قرص نان در این نانوایی ایجاد می شود 100 تومان می باشد.
نقشه فوق ارزش افزوده تولیدی استان های کشور را نشان می دهد که تهران و خوزستان اول و دومن.
خب برای تهران این رتبه طبیعی است زیرا علاوه برا اینکه پایتخت ی کشور می باشد ، تقریبا در تمام زمینه ها تمرکزگرایی مطلق در این شهر وجود دارد.
خوزستان اما با وجود دارا بودن صنایع عظیم نفت ، گاز ، فولاد و همچنین تولیدات کشاورزی رتبه دوم در تولید ارزش افزوده کشور ، وضعیت بسیار نگران کننده ای در زمینه اشتغال دارد.
در آخرین سرشماری کشور ، شهر آبادان که بزرگترین پالایشگاه کشور در آن قرار دارد نرخ رشد جمعیتی منفی را تجربه کرده و خرمشهر نیز نرخ رشدی پایین تر از میانگین کشوری را داشته است ، همچنین در هر دو شهر نرخ اشتغال افراد از میانگین کشوری پایین تر بود.
با وجود پتانسیل هایی که ذکر شد و همچنین تاسیس سازمان منطقه آزاد اروند چنین وضعیتی در استان و این دو شهر بسیار دور از انتظار است.
در مصاحبه ای که با مهندس حمیدپور معاون وقت سازمان منطقه آزاد اروند و شهردار آبادان داشتم ، راجع به اقدامات سازمان در توسعه خرمشهر و همچنین بازگشت مهاجران به این شهر پرسیدم ف ایشان پاسخ دادند یک پارک در حال احداث در مینوشهر داریم!
شاید تا چند دهه پیش ترافیک و پیامدهایش در اکثر شهرهای ایران نه معضل بود و نه چالشی حل ناشدنی ، حتی در همین تهران ،کم نیستند تصاویری قدیمی که علی رغم نمایش تعداد بالای خودروها در معابر ، نشان از آسمانی آبی و صاف در شهر دارند . رنگی که این سال ها کمتر در آسمان تهران و کلانشهرها دیده ایم . امروز اما ، به تایید آمار و ارقام ، روزهای با هوای پاک کیمیا شده اند و خیابان های کم ترافیک آرزو . شاید هنگامی که خیابان احداث می کردیم و بزرگراه افتتاح می کردیم ، پیشامد این وضعیتِ فعلی در مخیله مان نمی گنجید. فکر می کردیم اگر ترافیک هست لابد به دلیل کمبود فضا برای تردد خودرو می باشد و طبیعتا احداث بزرگراه ، دوطبقه کردن آن و احداث تونلهای متعدد راه حل این کمبود است . اما هر چه بیشتر پیشتر رفتیم اوضاع بغرنج تر شد و چالش ها لاینحل تر . هرچه بزرگراه احداث کردیم ترافیک هم بیشتر شد و هرچه پارکینگ ساختیم جای پارک کمتر. ما تا اینجا هنوز حتی نمی دانستیم علت و منشا مشکل از کجاست ؟ مدام از خود می پرسیدیم ، ما که هر روز معبری افتتاح می کنیم ، ما پارکینگ های عمومی بیشماری ساخته ایم ، پس چرا ترافیک و معضلاتش روز به روز بیشتر و بدتر می شود؟ ما حتی با طرح هایی مثل محدوده زوج و فرد و طرح ترافیک خودروها را محدود کردیم ولی باز هم مشکل حل نشد که نشد.
چه کاری باقیمانده بود که نکرده باشیم ؟ چه راه حلی می توانست مشکلات ما را حل که نه ، کمتر کند یا حداقل از پیشرفت مشکلاتمان بکاهد . آخرین تزی که به فکر کارشناسان شهرداری تهران رسیده گویا پولی کردن پنج تونل این شهر است ، تا شاید بشود تردد را در این معابر مدیریت کرد و از تراکم آن کاست .در نگاه اول ، این تصمیم ، تصمیمی کاملا علمی و برخاسته از اصول ترافیکی در شهرسازی می باشد ، زیرا شما برای استفاده از خودرو خصوصی خود هزینه هایی را متحمل شهر و جامعه خود می کنید که می بایستی این هزینه ها را بپردازید ، این در حالی است که در ایران نه تنها شما این هزینه ها را نمی پردازید بلکه سالانه مبالغ هنگفتی صرف پرداخت یارانه سوخت به شما توسط دولت می شود .
تقریبا در بیشتر کشورهای پیشرفته و توسعه یافته دنیا معابر پولی را می توان به عنوان راه حلی جهت مدیریت استفاده از خودروهای شخصی و البته درآمدزایی پایدار برای شهر یافت. البته در این کشورها پارامترهای مختلف اقتصادی و اجتماعی زمین تا آسمان با کشور ما متفاوت می باشند ، از درآمد سرانه گرفته تا قیمت خودرو و نسبت این قیمت به درآمد افراد و همچنین نرخ سوخت ، حمل و نقل عمومی ، نرخ لوازم یدکی ، میزان اشتغال و قوانین راهنمایی و رانندگی در این کشورها که قابل مقایسه با کشور ما نیست . در این کشورها شما خودرو را با هزینه نسبتا پایین خریداری می کنید لیکن استفاده از آن برای شما هزینه بالایی دارد و شما ترجیح می دهید جز جهت موارد ضروری و یا تفریح آخر هفته با خانواده ، از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنید . البته وسایل حمل و نقل عمومی نیز در این کشورها هم از کمیت و هم کیفیت مناسبی برخوردار بوده و هزینه استفاده از آنها نیز معقول و مناسب است . هیچکدام از این موارد در ایران وجود ندارند ، یعنی نه قیمت خرید خودرو در ایران مناسب است نه هزینه استفاده از آن واقعی است ، و نه حمل و نقل عمومی در ایران کیفیت و کمیت قابل قبول و اتکایی را داراست . از طرفی درآمد پایین و درصد بالای بیکاری در ایران باعث شده تا بسیاری از افراد صاحب خودرو در ایران ، وسیله نقلیه خود را منبعی برای درآمدزایی به عنوان شغل دوم و گاهی حتی شغل اصلی تلقی کنند که با افزایش هزینه استفاده از خودرو تاثیر این افزایش هزینه در سراسر اقتصادِ جامعه خود را به شکل تورم نشان خواهد داد.
لذا با توجه به توضیحات ذکر شده به نظر نمی رسد کلیت اقتصاد و جامعه ایران به حدی از آمادگی رسیده باشد که زمینه اینگونه اقدامات جهت کاهش ترافیک و معضلات آن فراهم شده باشد . شهرداری تهران نیز می بایست به فکر درآمدهای پایدار دیگری برای خود بوده که به نظر نگارنده یادداشت ، این حرکت را باید با صرفه جویی در هزینه های غیرضروری در شهر آغاز کرد.
واژه (Downtown) کلمه آمریکایی برای مرکز شهر یا همان (city center) ، با توجه به لغت نامه های بسیاری است. اما در حقیقت این دو معنای کاملا متفاوتی دارند. در حقیقت وقتی که صحبت از داون تاون آمریكایی می شود به مرکز اقتصادی، فرهنگی و ی اشاره شده است كه از ایده اروپایی سیتی سنتر متفاوت است. اما این تفاوت چیست؟
اول از همه، معماری. به طور سنتی در اروپا سیتی سنتر قدیمی ترین منطقه شهر است و اولین ستگاهها در آن شکل گرفته اند. مبدا برخی شهرهای اروپایی در اواخر دوره یونانی است در حالی که در دریای مدیترانه شهرها حتی خیلی قبل از این دوره نیز وجود داشته اند. این امر تضمین می کند که شما با تماشای دیوارها ، پیاده روها و ساختمانها و در حالی که در خیابان راه می روید می توانید تاریخچه یک مکان را بخوانید. همه جا تکه ای از هنر یا یادآوری ساده ای از گذشته است. من فکر می کنم که ساختار داون تاون به دو دلیل اصلی کاملا متفاوت است. در درجه اول در مراکز این شهرها ، آثار تاریخی به جای آنکه در سراسر شهر گسترده شده باشند ، تنها در محدوده ای کوچک قرار دارند. دوم اینکه دیوید بروکس ، به عنوان یک نظریه پرداز شهری ، در "آرمانشهر بزرگ پراکنده ما" در مجله نیویورک تایمز توضیح می دهد که مردم آمریکا تمایل بیشتری نسبت به پرداختن به آینده خود دارند تا گذشته خود. این امر به وضوع بر نمایش و صرف اهمیت برای تاریخشان تاثیر می گذارد.
عنصر دومی که در مراکز شهری آمریکایی با اروپایی (و بهتر بگوییم ایتالیایی) تفاوت دارد ، خصوصیات معماری مراکز شهری آمریکا و اروپاست. این حقیقت که گذشته ، نشان دهنده بسیاری از زیبایی های شهر است ، دو جنبه را تضمین می کند. ابتدا اینکه تمام ساختمانها حداکثر 5 طبقه هستند چرا که این از ویژگی ساختمانهای تاریخی و باستانی است.دوم اینکه تمام این ناحیه مخصوص عابران پیاده است (رانندگی در خیابانی با عرض 5/1 متر به سادگی امکان پذیر نیست.) این شرایط سبب می شود که شرکت های بزرگ و چند ملیتی اقتصادی در خارج از این محدوده و اغلب در ناحیه ای اقتصادی شکل گرفته و مستقر شوند. ظاهرا این در مقایسه با تجربیات من در دنور بسیار متفاوت است. داون تاون منطقه ای از آسمانخراش است که در آن اتومبیل ها تقریبا در همه جا و در همه مراکز اقتصادی اجازه ورود دارند.
نکته نهایی این است که در داون تاون گروهی از شهروندان ساکن هستند در حالی که در سیتی سنتر این امر به آسانی صورت نمی پذیرد. اولین بار که من در مرکز شهر (داون تاون) دنور بودم ، مشاهده تعداد افراد زیاد بی خانمان مرا شوکه کرد.پیر ، جوان و همچنین خانواده ها در مقابل رستوران ها و بانک ها در داون تاون حضور دارند. این چیزی است که من به عنوان یک ایتالیایی آن را در کشور خود ندیده ام. در حقیقت ، با توجه به این واقعیت که افراد بی خانمان درصد پایینی از کل جمعیت را به خود اختصاص می دهند اکثر آنها در سیتی سنتر زندگی نمی کنند ، بلکه در خوابگاههای عمومی و یا در بدترین حالت در حاشیه شهرها هستند. من فکر می کنم این واقعیت که بسیاری از افراد بی خانمان در داون تاون زندگی می کنند می تواند به عنوان یک جنبه مثبت در نظر گرفته شود ، زیرا حضور آنها در این ناحیه مشکل فقر در آمریکا را برای همه شهروندان آشکار می کند. در ایتالیا ما این ن و مردان را در حاشیه قرار می دهیم ، در حالی که اگر در میدان اصلی یا مقابل مدرسه ای بودند ، اهمیتشان بیشتر و صدای آن ها رساتر بود. شاید شهروندان دیگر اگر شرایط ضعیف زندگی این افراد بی خانمان را هر روز ، در زمستان و تابستان می دیدند ، به آنها اهمیت بیشتری می دادند.
در نتیجه ، می توان گفت که شکل متفاوت داون تاون و سیتی سنتر منعکس کننده تنوع فرهنگ ، تاریخ ، و نماینده ای از جامعه آمریکایی و اروپایی است. (نوشته : سیلویا پاوسی ، برگردان : محسن غانمی)
انسان جزئی از طبیعت اطرافشه و نمیشه حسابشو از اطرافش جدا کرد ، نگاهی که ما به طبیعت و فضای اطرافمون داریم مدام در حال تغییره ، 500 سال پیش حرف زدن از چرخیدن زمین به دور خورشید نه تنها غیرقابل باور برای اکثریت قریب به اتفاق مردم بود ، بلکه کفر بزرگی تلقی می شد و کسی که این حرف رو میزد مجازاتش مرگ بود ، کما اینکه این اتفاق افتاد.
چند صد سال پیش حرف زدن از میکروب یا باکتری و فعالیت این موجودات بسیار ریز که با چشم غیر مسلح قابل دیدن نیستن بیشتر شبیه جوک بود و چه بسا گوینده به کم عقلی و جنون متهم می شد.
اما با اطلاعاتی که الان ما داریم ، کیه که ندونه ، زمین گرده و به دور خورشید میچرخه و خودش جزئی از میلیاردها ستاره در کهکشان هستش؟ ، کیه که انکار وجود باکتری و میکروب و ویروس رو بکنه ؟ کیه که نقش ژنتیک رو در انتقال صفات حتی تا چند نسل بعد نادیده بگیره؟
خب ، تمام این اتفاقات در گذشته هم می افتادن ، در گذشته هم میکروب وجود داشت و ژنتیک در انتقال صفات موثر بود ، در گذشته هم زمین گرد بود و به دور خودش و خورشید میچرخید ، تفاوت اینجاست که این حقایق توسط بشر کشف نشده بود ، و چون علم بشر به اون اندازه نرسیده بود که بتونه مستدل و علمی وجود این پدیده ها رو توجیه کنه و از طرفی عقول عامه مردم توانایی درک این علم رو نداشت ، حتی اگر کسی با شواهد علمی حرف از این مطلب می زد متهم به جنون ، کفر ، هزل گویی و . می شد.
پس نتیجه اول : عقل بشر ناقص است و توانایی توجیه تمامی پدیده های اطراف خود را ندارد.
حالا این سوال مطرح میشه ، چطور ما این عقل ناقص رو معیاری برای درستی یا نادرستی پدیده ها و ادعاهای اطرافمون بدونیم ؟ آیا این عقل که گذشت زمان ثابت میکنه که همیشه و در همه موارد جوابی برای پدیدهای اطرافش نداره قابل اعتماد برای پاسخ مطلق به سوالهای موجود هست؟
آیا میشه موضوعی رو صرف اینکه عقل ما برای توجیه منطقی نداره رد کرد؟
پوزیتیویسم یا همون اثبات گرایی میگه که فقط داده هایی که از طریق حس دریافت میشن و با منطق و ریاضیات قابل اثبات و درک هستن معتبرن و بقیه پدیده ها اعتباری ندارن.
با این شیوه استدلال ما باید بپیذیریم که 500 سال قبل زمین دور خورشید نمی چرخیده و یا اینکه 200 سال قبل عامل بیماری چیزی غیر از ویروس و باکتری و میکروب بوده . طبیعتا با توجه به توضیحاتی که ارائه شد ، اتکای صرف به عقل و تجربه های حسی نمیتونه ما رو به جواب تمام سوالهامون برسونه ، پس نیرو و پدیده ای فراتر از عقل ما وجود داره که برای مسائلی که عقل فعلا براشون جوابی نداره باید به اون رجوع کنیم.
درباره این سایت